به نام خدا
بعد از مدتها کشمکش کاری و خانوادگی و فرسودگی ذهنی با دوستم صحبت کردیم که به مسافرت تفریحی بریم ؛
و اولین جا به نظرمون شهر کیش اومد ؛به چند تا دلیل عمده : اول اینکه من چند سال قبل رفته بودم ؛
دوم اینکه دریای تمیزی داره ، سوم اینکه الان تو آف تخفیفات بود و با یه قیمت مناسب میتونستیم بهترین هتل رو بریم ؛
خلاصه از هفت خان رستم باید میگذشتیم ؛ اول با همسرم مطرح کردم و خیلی منطقی با کلی استدلال و اینکه از لحاظ
روحی احتیاج به این سفر دارم موافقت کرد . بعد نوبت رئیسمون رسید با کلی ابرو بالاانداختن و من من کردن آخر راضی شد ؛
مرحله بعدی دختر کوچیکم بود که با وعده کلی سوقاتی خوب سرو ته قضیه جم شد ؛
خلاصه یه روزنامه همشهری گذاشتیم جلوی رومون و از این آژانس به اون آژانس زنگ زدن تا بالاخره یه آزانس خوب
توی میدون محسنی پیدا کردیم و برای تاریخ 2 تا 4 مرداد برای هتل داریوش به ایم من و رویا زرو کردیم ؛
چه دردسرتون بدم از اون روز هی همکارهامون میومدن میگفتن سلام بر خانمهای کیشی ؛ خوب میخوایید برید کیش ؛
کلی دستمون انداختن و یکی دو نفرهم با زبون بی زبونی گفتم ما هم دوست داریم بیاییم و ما هم یه کوچولو پیچوندیمشون ؛
خلاصه روز موعود رسید و ما هم ذوق زده رفتیم به سمت فرودگاه خلاصه هی نگران بودیم نکنه دیر برسیم و اتفاقا به موقع رسیدیم
ولی متاسفانه 3 ساعت به دلیل رطوبت زیاد هوا پروازمون تاخیر داشت ؛منم روزه بودم هوا هم گرم یه خرده کلافه شدیم ولی بعد
هندزفری رو گذاشتم گوشم و آهنگ گوش دادم بهتر شد ، رویا هم با جمله های خنده دار هی من رو میخندون مثلا یه حرفهایی
میزد اصلا آدم منفجر میشد ؛ بالاخره پرواز ما رو صدا کردن و ما رفتیم سوار اتوبوس شدیم و بعد وارد هواپیما شدیم ؛
(ادامه دارد )
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |